با فکر کردن به زبان دوم تصمیم‌های منطقی‌تری بگیرید

نتایج مجموعه‌ای از پژوهش‌ها نشان داده که فکر کردن به زبان خارجی در مواقع تصمیم‌سازی‌، نسبت به فکر کردن به زبان مادری مزایای چشمگیری دارد؛ تصمیمات حاصل از تفکر به زبان غیرمادری، منطقی‌تر و معقول‌ترند.

وقتی به زبان مادری‌ خود به مساله‌ای فکر می‌کنید، ممکن است نتوانید همه جوانب آن را با دقت بنگرید، ریسک‌ها را موشکافی کنید و به سنجش دقیق و درستی از هزینه‌ها و فایده‌های یک موضوع مشخص برسید.

نتایج مجموعه‌ای از پژوهش‌های جدید که در آمریکا و کره جنوبی انجام شده، نشان می‌دهد که فکر کردن به زبانی خارجی که به آن آشنایید، یعنی زبان دوم یا هر زبانی غیر از زبان مادری، می‌تواند با به حاشیه راندن عواطف و وابستگی‌های گمراه‌کننده، که ممکن است سوء محاسباتی را هم در پی داشته باشد، شما را به سنجش درست‌تر و دقیق‌تری از هزینه‌ها و فایده‌ها برساند و منجر به اتخاذ تصمیماتی معقول‌تر، منطقی‌تر و مفید‌ترشود.

مجله وایرد (Wired) اخیرا نتایج این پژوهش‌های میدانی را که توسط گروهی از روان‌شناسان انجام شده، منتشر کرده است. نتایج این پژوهش‌ها نشان می‌دهد که نتیجه تاملات شما در مورد موضوعی مشخص‌، به زبان مادری و به زبان بیگانه‌، یک‌سان نخواهد بود.

تصور عمومی شاید این باشد که زبانی که اساس تفکر شماست، نمی‌تواند عاملی‌تعیین‌کننده در تصمیماتی باشد که می‌گیرید، یا حتی شاید تصور کنید با توجه به دشواری‌های زبان دوم، فکر کردن به آن زبان تاثیر سازنده‌ای در تصمیمات‌تان نداشته باشد. اما این پژوهش‌ها خلاف این تصور‌ها را نشان می‌دهند و نکته کلیدی در این موضوع هم این است: هنگامی که به زبان غیرمادری فکر می‌کنید، وابستگی‌ها، پیش‌داوری‌ها و عواطف‌تان، کمتر در فرآیند تصمیم‌سازی دخیل‌اند.

روان‌شناسان می‌گویند منطق انسانی بر اساس دو شیوه کاملا متفاوت تفکر شکل می‌گیرد: یکی سیستماتیک، تحلیلی و مبتنی بر شناخت و ادراک است و دیگری، سریع، ناآگاهانه و سرشار از احساسات. در هنگام فکر کردن به زبان غیرمادری، شناخت‌های سطحی و دم‌دستی کنار می‌روند و ذهن اتکای بیشتری به ادراک عمیق و عاری از احساس خواهد داشت.

با فکر کردن به زبان دوم تصمیم‌های منطقی‌تری بگیرید

سناریوهای دانیل کانمن

پژوهشگران برای بررسی این احتمالات، تست‌های گوناگونی را طراحی کردند که اساس همه آنها سناریوهای پیشنهاد شده توسط دانیل کانمن، روان‌شناس مشهوری است که در سال ۲۰۰۲ به‌خاطر کارهایش در زمینه Prospect Theory برنده نوبل اقتصاد شد. تئوری او درباره شیوه‌های نگرش و برداشت انسان‌ها از مفهوم ریسک، و تاثیر آن در رفتار اجتماعی و اقتصادی است.

پژوهشگران در اولین دور از پژوهش‌ها، این موقعیت را در برابر ۱۲۱ دانشجوی آمریکایی قرار دادند که زبان ژاپنی را به‌عنوان زبان دوم یاد گرفته بودند: «برای مقابله با یک بیماری کشنده که ۶۰۰ هزار نفر به آن مبتلا شده‌اند، پزشک‌ها دو گزینه پیش‌روی خود می‌بینند: تولید دارویی که به‌صورت تضمینی جان ۲۰۰ هزار نفر را نجات می‌دهد، یا دارویی که به احتمال ۳۳/۳ درصد جان همه مبتلایان را نجات می‌دهد، و به احتمال ۶۶/۶ درصد در نجات جان آن‌ها ناکام خواهد ماند و همه آنها خواهند مرد.»

تقریبا ۸۰ درصد این دانشجویان «گزینه امن‌تر» را انتخاب کردند: تولید دارویی که قطعا جان دست‌کم ۲۰۰ هزار نفر را نجات خواهد داد. این در حالی است که تنها ۴۰ درصد دانشجویانی که زبان مادری‌شان ژاپنی بود «گزینه امن‌تر» را انتخاب کردند.

بر اساس تئوری پرسپکت، احتمال باخت‌های کوچک، همواره بر وعده دست‌آوردهای بزرگ صفر و صدی، غالب می‌شود. ریشه این واقعیت در واکنش‌های احساسی به واقعیتی نظیر «از دست دادن» یا «باختن» است. وقتی گروهی از دانشجویان کره‌ای هم در برابر این موقعیت‌های فرضی با احتمال باخت‌های کوچک و وعده دست‌آوردهای بزرگ صفر و صدی قرار گرفتند، زمانی که سوال‌ها به زبان مادری‌شان ارائه شد، ۵۷ درصد از آن‌ها «گزینه‌امن‌تر» را انتخاب کردند، اما این رقم برای همان دانشجویان، در برابر همان سوالات به زبان انگلیسی، به ۶۷ درصد افزایش یافت.

مجموعه بررسی‌ها، پژوهشگران را به این نتیجه رسانده که فکر کردن به زبان دوم، موجب فاصله گرفتن از سوژه می‌شود و در نتیجه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی درباره آن سوژه یا مساله، منطقی‌تر و عاقلانه‌تر خواهد بود، چون تفکر تحلیلی را تقویت می‌کند و از واکنش‌های احساسی می‌کاهد. آن‌ها می‌گویند ترویج این واقعیت در میان مردم، آینده بهتری را برای انسان‌ها رقم خواهد زد.

مطالب مرتبط